به نام خدا
کتاب رمز داوینچی که به عنوان پرفروشترین کتابها در جهان مطرح شد و ترجمه آن هم به فارسی تاکنون چند بار تجدید چاپ شده است آنقدر در تبلیغات موفق بود که سریعا فیلمی نیز بر همین اساس ساخته شد . جذابیتهای این داستان بیش از اینکه مربوط به داستان پردازی دن براون ( نویسنده ) باشد به سبب رمز گشایی از نمادهای راز آلود هنری است .
دن براون متولد 1964 ، نیو همپشایر است که پس از گذراندن دوران تحصیل ( ابتدایی ) به تدریس ریاضیات پرداخت و پس از گذراندن کالج " فیلیپ اکستر " به دانشکده موسیقی " امهرست " رفت و در رشته موسیقی دیجیتال فارق التحصیل شد . پس از ساخت چندین ترانه برای کودکان وی به مرکز آموزشهای مقدماتی بورلی هیلز رفت و در آنجا با " بلایث نولون " که کارگردان هنری بود آشنا شد و ازدواج نمود . بلایث به واسطه آشنایی با یهودیان هالیوود پیشنهاد کار برای دن را نمود که باعث شد تا وی به عنوان ترانه سرا و آوازه خوان فیلم فعالیت نماید .
به وضوح ملاحضه میشود که دن براون در بیوگرافی خود هیچ سابقه ای از کسب علوم نماد شناسی و کشف رموز سمبلیک ندارد ! این سوال پیش می آید که از کجا سراسر کتاب خود را با رموزی چون رزلین ، شوالیه های هیکل ، جام مقدس و . . . پر کرده ؟
پاسخ به این سوال را باید در کتاب " خون مقدس – جام مقدس " ( نوشته مایکل بایگنت ، ریچارد لی و هنری لینکلن ! ) یافت . این کتاب در سال 1982 چاپ گردید که بسیار مفصل تر از رمز داوینچی به رموز آثار داوینچی و مسائل مربوط به انجیل مریم مجدلیه پرداخته ، اما به عکس دن براون نویسندگان این کتاب نه تنها توفیقی نیافتند بلکه به نوعی بایکوت شدند ! حال سوال دیگری مطرح میشود که چرا این موضوع در این دو کتاب کارکردی دوگانه و نا همگون دارد ؟
پاسخ به این سوال را باید در نوع پرداخت براون جستجو نمود چرا که براون به رمز گشایی های " خون مقدس – جام مقدس " سمت و سویی میدهد که باعث میشود سازمان رسانه ای تبلیغاتی صهیونیسم ، تبلیغاتی شگفت انگیز را برایش انجام دهند ، مانند پیشینیان دن که به این راه پای گذاشتند. همچون استیون اسپیلبرگ ، رومن پولانسکی ، دیوید لینچ ، استنلی کوبریک ، برادران واچفسکی در سینما ، خاندان روچیلد ها در اقتصاد و سیاست و صدها نفر دیگر در زمینه های کاری گوناگون .
مسئله اصلی همین جهت دار بودن تولیدات نامبارک هزاردستان صهیونیسم فرهنگی است . در اینجا سعی میشود تا با نقد برخی از این جهت گیریها و اشارات، اهداف و کارکردهای پلید امروزین صهیونیسم فرهنگی بازشناسی گردد .
صهیونیسم فاقد اصالت و مشروعیت مقدس می باشد و در قرن اخیر همواره تلاش نموده تا با آریت گرفتن نمادها و سمبلهای اساطیری همچون رب النوع ها از تمدن یونانی ، آیین مهر از تمدن میترایی ایرانی و دهها مورد دیگر از تمدن های گوناگون ، اصالت تاریخی برای خویش فراهم کند تا بتواند خلاء ایدئولوژیک این مسلک را سرپوشی گذارد . از همین روی صهیونیسم با راه اندازی مسلکها ، سکها و فرقی چون بهائیت ، نئو ژرمانیسم ، پروتستانیسم صهیونی و فراماسونی در شرق و غرب همواره تلاش خود را در جهت تجمیع گروههای کوچک بزرگ حول مبانی صهیونیستی آشکار و پنهان این عقاید نموده است .
سالها ابرمردان آزاداندیش فریاد صهیونی بودن این گروهها را سرمیدادند و اقدام به افشا و روشنگری اذهان می نمودند که به غیر از مواردی خاص سازمان فرهنگی صهیونیسم با ایجاد خفقان و استبداد آشکار در شرق و پنهان در غرب و دین زدایی از تمدنها سدی از لاقیدی و بی تفاوتی در مقابل این جریان ایجاد نمود . حال سئوال دیگری مطرح می شود که چگونه راز داوینچی مجال مییابد تا از حضور و تاثیردخمه های صهیونی در این جریانات پرده بردارد ؟!
امروزه با گسترش و ترویج فزاینده اندیشه های تئوکراتیک ( خداگرایانه ) و دین مدارانه در میان جوامع گوناگون خاصه در میان مسلمانان که موجی از بیداری و آگاهی را درحال رقم زدن است صهیونیسم را بر آن داشته تا مسیحیت را که خود مولود اندیشه های انحرافی یهودی است هدف قرار دهد . مسیحیت که از اغازین روزهای عروج حضرت مسیح ( ع ) به اذن ا... به واسطه قدرت طلبی سران دینی آن سرنوشتش را به دست و اندیشه یهودیان سپرد در طول دوهزار و اندی حیات خود چنان بنیانش سست گشته که امروزه تداوم حیاتش را تنها در گرو حیات اندیشه های ناسیونالیستی- مذهبی صهیونیسم می بیند . صهیونیسم نیازمند جلوگیری از خروش آزاد اندیشان عالم است که خود به تنهایی توان ایستادگی ومقابله راندارد وبا تضعیف بیش ازپیش کلیسا قدرت پروتستانیسم صهیونی افزایش واندیشه های جدید و ساختار شکنانه کلیساهای یهودی ترویج می یابد که جمعیت چند میلیاردی مسیحیان آخرین امید تحقق رویاهای پوچ صهیونیسم است . به همین سبب مانیفست صهیونیسم علیه کلیسای سنتی در چند سال اخیر از اولویت های سازمان تبلیغاتی صهیونیسم بوده است بطور مثال هالیوود و دیگر کمپانیهای فیلمسازی آمریکایی و اروپایی به ساخت فیلمهایی چون " استیگماتا " ( زخمهای مسیح ) شاه آرتور ( روایت غیر مستقیم شوالیه های هیکل سلیمان ) و ... اقدام نموده اند .
دلیل دوم این افشا گری آن است که با به بن بست رسیدن فلسفه غرب ، اندیشه های خوش آب و رنگ اما پوشالی کلیسا و آیین های تصوف نشات گرفته از آموزه های غیر اخلاقی و ضد بشری قباله ای ( آیین تصوف یهود ) آسمانی بودن تعالیم اسلامی بیش از پیش در حال نمود است و زمان آن را فراهم نموده تا حقیقت حضرت عیسی ( ع ) برای مسیحیان ملموس تر باشد و در این میان حرکت به سوی اناجیلی چون انجیل بارنابا که مطابقت انکار ناپذیری با تعالیم اسلامی دارد از سوی مسیحیان برای صهیونیسم بسیار خطرناک است .
دلیل سوم آنکه صهیونیسم که با تمام سرمایه گذاریهای خود در خاورمیانه برروی مسلکها و فرق متحجرانه و متجددانه نتوانسته توفیقی کسب نماید به دنبال حرکت گسترده نوینی برای دین زدایی از جوامع این منطقه است و اگر دیروز آب در آسیاب بهائیت ، وهابیت و شافعیت می ریخت امروز به دنبال دین ستیزی از طریق راه اندازی فرق به ظاهر عرفانی است تا با آموزه های غیر اخلاقی مادینه پرستانه و با زدودن اخلاق از این جوامع به هدف پلید خویش دست یابد .
و اما راز داوینچی ، این کتاب سعی دارد تا به شکلی زیرکانه در طول داستان شخصیت های خود را بی طرف و به دور از اندیشه های متعصبانه مسلکی نشان دهد و با طرح بحثهای تاریخی و هنری و نه منطقی و مستدل ، مادینه پرستی را به عنوان مقصود مسیح و کلام حق نشان دهد و آن را همان مسیر گمشده کمال بیان کند . رازی که قدمتی معادل دهها قرن به آن میدهد تا مخاطب اهمیت و حقانیت برایش قائل شود . البته " دن براون " با رمزگشایی هایی چون راز مونالیزا و مرد ویترووین سعی بر ارائه داده هایی دارد تا با منطقی که در طول داستان بارها به مخاطب القا میشود مخاطب به نتایج خود یافته برسد . براون سعی کرده تا از رزلین و خط رز به منظور اشاره به حرکتهای نوین ساختار شکنانه کلیساهای یهودی استفاده نماید و حقانیت و اصالت اندیشه های صهیونی این کلیسا ها را مبلغی بی بدیل باشد. پایان قسمت اول
در یکی از سایتهای خبری خوندم که ظاهرا امتیاز انتشار کتاب "راز داوینچی" به علت اعتراض تعدادی از هموطنان مسیحی لغو شده است. شما می توانید این کتاب را به زبان پارسی از این سایت دانلود کنید.
نسخه پارسی کتاب "راز داوینچی" : دانلود
نسخه انگلیسی کتاب "Da Vinci Code " : دانلود Download
حقایقی در مورد کتاب رمز داوینچی
ولی وقتی به تارنمای او به لیستی که از نویسندگان کتابهای مآخذ میدهد نگاه میکنیم بوضوح دیده میشود که جملگی از شکاکان و پیروان آئین های نو بوده، و مطالبی که ارائه میدهند سندیت علمی و تاریخی نداشته و بر پایه فرضیات شخصی خودشان است و بس . چند عنوان که او میگوید از آنها بهره برداری کرده عبارتند از :
"نگهبانان راز ظرف مقدس "، "زنی با شیشه عطر مرمرین "، "مکاشفه شوالیه - نگهبان مخفی هویت واقعی مسیح "، "الههٌ انجیل - احیای تأنیث مقدس "، "فریب طومارهای بیت المیت "، "عیسی و الهه گمشده "، "روزگاری که خدا زن بود " و غیره . این لیست نشان میدهد که براون بر خلاف ادعایش تحقیق علمی و تاریخی نکرده و فقط در پی نمونه برداری از آثار نویسندگان غیر معتبر مخالف مسیحیت بوده است .....
نکات مبهم و اسرارآمیز در تابلوی شام آخر
شام آخر (به ایتالیایی: Il Cenacolo or L'Ultima Cena) یکی از دیوارنگارههای لئوناردو داوینچی ایتالیایی است.
این اثر هنری نشانگر صحنه هایی از شام آخر روزهای پایانی عمر مسیح است آنطور که انجیل به آن اشاره کرده است. این نقاشی بر پایه ی کتاب یوحنا، باب 13 آیه ی 21 است آنجا که مسیح می گوید که یکی از 12 حواری اش به وی خیانت خواهد کرد. این نقاشی یکی از مشهورترین و بازارش ترین نقاشی های جهان است، که بر خلاف بسیاری از نقاشی هایی از این دست قابل مالکیت شخصی نیست چرا که به آسانی نمی توان آنرا جابجا کرد.
داوینچی این نگاره را برای فرمانروای حامی خود یعنی دوک لودوویچو اسفورتزا کشید. این نقاشی حدود 3سال طول کشید در روز اغاز ای نقاشی داوینچی از صورت یک مرد جوان که به همراه همسرش به یک مهمانی آمده بودن به عنوان صورت مسیح الهام گرفت. پس از سه سال داوینچی مدل دیگری برای ادامه پیدا کرد مرد الکلی که در گوشهای زیر پل افتاده بود بعد از اتمام کار مرد الکلی تابلو رو دید و گفت من این نقش را سه سال پیش موقعی که هنوز همسرم من رو ترک نکرده بود دیدم
نکات مبهم و اسرارآمیز در این تابلو
روزی روزیگاری جناب لئوناردو داوینچی تصمیم گرفتن یک نقاشی بر دیوار کلیسای سانتا ماریا در شهر میلان بکشند. موضوع هم مشخص بود. کاری مربوط به عیسی مسیح، آقای داوینچی یک آدم کار درستی بود. قرار شد ماجرای آخرین ملاقات مسیح با دوازده یار وفادارش موسوم به حواریون را به تصویر کشد. نتیجه یک شاهکار بود. داوینچی نامش را گذاشت «شام آخر». از آن به بعد هر کسی این ماجرای مسیح را می خواند و می شنید بلافاصله یاد این اثر مرحوم داوینچی میافتاد.
آقای داوینچی شخصیت خاصی داشت. یک سری اتفاقات و مسائل علمی را در ذهن خودش پیش بینی کرده بود و آنها رو روی کاغذ می آورد. طرحهایی مثل هواپیما یا هلی کوپتر (همان بالگرد خودمان) همه و همه در دست نویس ها یا طرح های ایشان باقی مانده. ژولورن نویسنده رمانهای علمی-تخیلی هم از نظر شخصیت چیزی شبیه داوینچی بود. سفر به ماه ژولورن سالها پیش از اولین سفر انسان به کره ماه بود.
اما یک آقایی در این یکی دو سال گذشته پیدایش شده و یک رمان نوشته به نام “The Davichi Code”. اول از همه روی اسم این رمان کلی شک و شبهه است. مثلا! اگر این نام را به «رمز داوینچی» ترجمه شود منظور یک معما یا نشانه مخفی از طرف اوست. اگر «راز داوینچی» ترجمه شود یعنی آقای داوینچی یک موضوع پنهان دارد که بعدها آشکار می شود. واقعیت این است که “The Davichi Code” را نمیتوان به هیچیک از این دو مورد مستقیما ترجمه کرد. دلیلش این است که رمان در واقع ماجرای کشف یک سری نشانههای پنهانی است که ظاهرا داوینچی آنها را از ترس کلیسای متعصب آن زمان آشکار نکرده. در واقع ترکیبی از چند مورد رمز و نشانه است که تبدیل به یک راز پنهان شده.
ماجرا چیست؟
ماجرای کلیساهای قرون وسطی را می دانید؟ سرنوشت گالیله را هم همینطور؟ خوب! پس فضا دستتان است که تعصب نسبت به مسیحیت چقدر زیاد بوده. حالا تصور کنید یک آقایی بیاید و تمام سرگذشت معمول عیسی را که کلیسا گفته زیر سوال ببرد. گالیله فقط یک مساله علمی را بیان کرد اما حالا داوینچی میخواهد خود عیسی را زیر سوال ببرد! فکر می کنید چه بلایی سر لئوناردوی ما می آید؟ داوینچی آنقدر باهوش است که چنین حماقتی نکند از طرفی بر روی اعتقاد خودش هم سخت متعصب است. پس چه می کند؟ نقاشی را که گفتم بر دیوار کلیسای سانتاماریا می کشد. همه چیز از همین جا شروع می شود. یک آقایی می افتد دنبال این ماجرا و اتفاقاتی برایش میافتد و آخر سر به این راز پنهان پی میبرد.
داوینچی چه می گفت؟
اگر به این اثر آقای داوینچی دقت کنید نکاتی را می بینید که شاید قبلا کمتر متوجه شدهاید. عیسی آن وسط نشسته است و دست چپش به حالت تعارف روی میز است و دست راستش در حال برداشتن یک تکه نان یا چیز شبیه آن. سمت چپ عیسی شش نفر هستند. سه نفر انتهایی سه مرد هستند که مشغول صحبت با هماند. نوع حرف زدنشان نگرانی را نشان می دهد که نفر سوم از سمت چپ (منظور چپ میز است) به سمت عیسی اشاره دارد. سه نفر بعدی مستقیما به طرف خود عیسی هستند و شکل و شمایل آنها نشان می دهد که دارند توصیههایی به عیسی می کنند. اگر تابلویی را که در آن سقراط را پیش از نوشیدن شوکران نشان می دهد دیده باشید، شبیه همین حالت را آنجا هم می بینید. فردی که سمت چپ عیسی نشسته به چیزی به بالا یا عدد یک یا مثل آن اشاره می کند و که نفر کناری او جلویش را گرفته. و نفر کناری او یعنی شخص چهارم از سمت چپ که به نظر جوانتر از بقیه است با حالتی دوستانه به عیسی نگاه میکند. آن وسط هم خود عیسی است که ظاهری بی تفاوت اما غمگین دارد. اما سمت راست عیسی! همه چیز اینجاست. همهی آن چیزی که در این رمان راز آلود می گذرد در این قسمت نقاشی است. تعلیمات مسیحیت می گوید تمام دوازده نفری که اینجا هستند دوازده مرد می باشند. ولی «دن براون» در رمانش می خواهد اثبات کند که داستان چیز دیگری است. اگر کمی دقیقتر نگاه کنید سمت راست عیسی فردی را می بینید که ظاهر و فیزیکش چندان مردانه نیست. به یقه او دقت کنید. یقه ده نفر دیگربه شکل بیضی هایی است به سمت شانهها باز شده اما یقه ایشان به شکل یک هفت فارسی است که نقطه تیز پایین آن به سمت سینهها آمده و از طرفین باز نشده. این دقیقا تفاوت یقه لباس های مردانه و زنانه در زمان داوینچی است. البته شخصی که سمت راست او نشسته هم یقهای باز به سمت سینه هایش دارد که از ریش و سینه او مشخص است که یک مرد است و یقهاش بیتشر به یک یقه پاره شده می ماند. آن شخصی که سمت راست عیسی نشسته از نظر داوینچی یک زن است نه یک مرد! (البته این را دن براون در رمانش می گوید) این زن دستانش را خیلی آرام روی میز گذاشته و بر خلاف دیگران که با هیجان کنار عیسی نشستهاند بسیار متین است، سرش را به سمت پیرمردی بد چهره و خشمگین خم کرده. به پیرمرد نگاه کنید. اگر به نشستن ها دقت کنید می بینید که همه کنار میز جا شدهاند ولی او نه! انگار از پشت سر و مخفیانه چیزی می گوید و هشدار می دهد. این وسط نفر دوم از سمت راست (منظور سمت راست میز است) دستاش را روی شانههای او گذاشته به او چیزی می گوید. پیرمرد کیست؟ جناب پطرس رئیس کلیسا. کمی بیشتر دقت کنید! خانم گفته شده لباس هایش دقیقا متضاد لباس عیسی است. حتی عیسی به چپ متمایل است و او راست. نقطه اتکای نقاشی هم برخلاف تصور اولیه عیسی نیست، بلکه یک حرف V است که بین عیسی و آن زن ایجاد شد. ترکیبی که بین عیسی و آن زن است شبیه حرف M است. اول واژه Marriage به معنی ازدواج، یعنی همان چیزی که برای روحانیون مسیحی طبق تعالیم مسیحیت حرام است. و همچنین اول نام مریم. به اینها اضافه کنید وقتی بدانید لئوناردو داوینچی ما به همرا « ساندرنو بوچیلی» و « آیزاک نیوتون» و «چارلز دارلکیف» و جالب تر از همه «ویکتور هوگو»همنچنین نفر دیگر از رمزشناسان معروف بودهاند ...
حالا که چی؟
در “The Davichi Code” دان براون اثبات می کند که، 1. عیسی با مریم مجدلیه ازدواج کرده بود و حتی بچه داشت2. مسیحیت منحرف شده و تمام این چیزهایی که امروز درباره مسیح می گویند ساخته و پرداخته ذهن پاپهای کاتولیک است.3. انجمنی مخفی وجود دارد که از این راز سالهاست مراقبت می کند و می خواهد در روزی آن را افشا کند. انجمنی که دو هزار سال قدمت دارد. شخص اول داستان «رابرت لنگدان» است که با کمک یک پلیس نماد شناس به نام «سوفی نوو» پی این قضیه را می گیرد... ماجرای کتاب رو می گذارم خودتون بخونید چون واقعا ماجراهای جالبی دارد. معماهای آن فوقالعاده است. دقیقا مثل یک بازی پیچیده که باید یک به یک مراحل را طی کرد تا به نتیجه رسید. نتایجی که همگی وابسته به نتیجه قبلی است. فیلم را ندیدهام ولی گویا اعتراض هایی به آن شده.
اما یک سوال باقی است. اگر مشابه این اتفاق درباره مسلمانان میافتاد تصور کنید چه می شد. فرض کنید کتابی چاپ می شد و می گفتند پیامبر از عایشه فرزندی داشته و... بقیهاش رو نمیگم که اگر بگم دهانم مسواک میخورد! فکر می کنید سر آن بنده خدایی که آن ادعا را کرده چه می آمد؟ این رمان رو با «آیات شیطانی» سلمان رشدی مقایسه نکنید. آن یک رمان محض بود اما رمان “The Davichi Code” فقط یک رمان نیست بلکه یک ایده و نظریه است که در قالب رمان بیان شده. فکر می کنید چه می شد؟ یا مسلمانان خیلی حساس هستند یا مسیحیان خیلی بی غیرت!! یا اینکه خود مسیحیان هم به حرفهای کلیسا وقعی ندارند و آن را بی اهمیت میدانند. خیلی احتمالات است اما شخصا انتظار برخورد خاصی از طرف واتیکان و امثالهم را نداشتم. در ضمن « کلید سلیمان» دن براون هم در راه است.
نکات مبهم و اسرارآمیز در این تابلو
روزی روزیگاری جناب لئوناردو داوینچی تصمیم گرفتن یک نقاشی بر دیوار کلیسای سانتا ماریا در شهر میلان بکشند. موضوع هم مشخص بود. کاری مربوط به عیسی مسیح، آقای داوینچی یک آدم کار درستی بود. قرار شد ماجرای آخرین ملاقات مسیح با دوازده یار وفادارش موسوم به حواریون را به تصویر کشد. نتیجه یک شاهکار بود. داوینچی نامش را گذاشت «شام آخر». از آن به بعد هر کسی این ماجرای مسیح را می خواند و می شنید بلافاصله یاد این اثر مرحوم داوینچی میافتاد.
آقای داوینچی شخصیت خاصی داشت. یک سری اتفاقات و مسائل علمی را در ذهن خودش پیش بینی کرده بود و آنها رو روی کاغذ می آورد. طرحهایی مثل هواپیما یا هلی کوپتر (همان بالگرد خودمان) همه و همه در دست نویس ها یا طرح های ایشان باقی مانده. ژولورن نویسنده رمانهای علمی-تخیلی هم از نظر شخصیت چیزی شبیه داوینچی بود. سفر به ماه ژولورن سالها پیش از اولین سفر انسان به کره ماه بود.
اما یک آقایی در این یکی دو سال گذشته پیدایش شده و یک رمان نوشته به نام “The Davichi Code”. اول از همه روی اسم این رمان کلی شک و شبهه است. مثلا! اگر این نام را به «رمز داوینچی» ترجمه شود منظور یک معما یا نشانه مخفی از طرف اوست. اگر «راز داوینچی» ترجمه شود یعنی آقای داوینچی یک موضوع پنهان دارد که بعدها آشکار می شود. واقعیت این است که “The Davichi Code” را نمیتوان به هیچیک از این دو مورد مستقیما ترجمه کرد. دلیلش این است که رمان در واقع ماجرای کشف یک سری نشانههای پنهانی است که ظاهرا داوینچی آنها را از ترس کلیسای متعصب آن زمان آشکار نکرده. در واقع ترکیبی از چند مورد رمز و نشانه است که تبدیل به یک راز پنهان شده.
ماجرا چیست؟
ماجرای کلیساهای قرون وسطی را می دانید؟ سرنوشت گالیله را هم همینطور؟ خوب! پس فضا دستتان است که تعصب نسبت به مسیحیت چقدر زیاد بوده. حالا تصور کنید یک آقایی بیاید و تمام سرگذشت معمول عیسی را که کلیسا گفته زیر سوال ببرد. گالیله فقط یک مساله علمی را بیان کرد اما حالا داوینچی میخواهد خود عیسی را زیر سوال ببرد! فکر می کنید چه بلایی سر لئوناردوی ما می آید؟ داوینچی آنقدر باهوش است که چنین حماقتی نکند از طرفی بر روی اعتقاد خودش هم سخت متعصب است. پس چه می کند؟ نقاشی را که گفتم بر دیوار کلیسای سانتاماریا می کشد. همه چیز از همین جا شروع می شود. یک آقایی می افتد دنبال این ماجرا و اتفاقاتی برایش میافتد و آخر سر به این راز پنهان پی میبرد.
داوینچی چه می گفت؟
اگر به این اثر آقای داوینچی دقت کنید نکاتی را می بینید که شاید قبلا کمتر متوجه شدهاید. عیسی آن وسط نشسته است و دست چپش به حالت تعارف روی میز است و دست راستش در حال برداشتن یک تکه نان یا چیز شبیه آن. سمت چپ عیسی شش نفر هستند. سه نفر انتهایی سه مرد هستند که مشغول صحبت با هماند. نوع حرف زدنشان نگرانی را نشان می دهد که نفر سوم از سمت چپ (منظور چپ میز است) به سمت عیسی اشاره دارد. سه نفر بعدی مستقیما به طرف خود عیسی هستند و شکل و شمایل آنها نشان می دهد که دارند توصیههایی به عیسی می کنند. اگر تابلویی را که در آن سقراط را پیش از نوشیدن شوکران نشان می دهد دیده باشید، شبیه همین حالت را آنجا هم می بینید. فردی که سمت چپ عیسی نشسته به چیزی به بالا یا عدد یک یا مثل آن اشاره می کند و که نفر کناری او جلویش را گرفته. و نفر کناری او یعنی شخص چهارم از سمت چپ که به نظر جوانتر از بقیه است با حالتی دوستانه به عیسی نگاه میکند. آن وسط هم خود عیسی است که ظاهری بی تفاوت اما غمگین دارد. اما سمت راست عیسی! همه چیز اینجاست. همهی آن چیزی که در این رمان راز آلود می گذرد در این قسمت نقاشی است. تعلیمات مسیحیت می گوید تمام دوازده نفری که اینجا هستند دوازده مرد می باشند. ولی «دن براون» در رمانش می خواهد اثبات کند که داستان چیز دیگری است. اگر کمی دقیقتر نگاه کنید سمت راست عیسی فردی را می بینید که ظاهر و فیزیکش چندان مردانه نیست. به یقه او دقت کنید. یقه ده نفر دیگربه شکل بیضی هایی است به سمت شانهها باز شده اما یقه ایشان به شکل یک هفت فارسی است که نقطه تیز پایین آن به سمت سینهها آمده و از طرفین باز نشده. این دقیقا تفاوت یقه لباس های مردانه و زنانه در زمان داوینچی است. البته شخصی که سمت راست او نشسته هم یقهای باز به سمت سینه هایش دارد که از ریش و سینه او مشخص است که یک مرد است و یقهاش بیتشر به یک یقه پاره شده می ماند. آن شخصی که سمت راست عیسی نشسته از نظر داوینچی یک زن است نه یک مرد! (البته این را دن براون در رمانش می گوید) این زن دستانش را خیلی آرام روی میز گذاشته و بر خلاف دیگران که با هیجان کنار عیسی نشستهاند بسیار متین است، سرش را به سمت پیرمردی بد چهره و خشمگین خم کرده. به پیرمرد نگاه کنید. اگر به نشستن ها دقت کنید می بینید که همه کنار میز جا شدهاند ولی او نه! انگار از پشت سر و مخفیانه چیزی می گوید و هشدار می دهد. این وسط نفر دوم از سمت راست (منظور سمت راست میز است) دستاش را روی شانههای او گذاشته به او چیزی می گوید. پیرمرد کیست؟ جناب پطرس رئیس کلیسا. کمی بیشتر دقت کنید! خانم گفته شده لباس هایش دقیقا متضاد لباس عیسی است. حتی عیسی به چپ متمایل است و او راست. نقطه اتکای نقاشی هم برخلاف تصور اولیه عیسی نیست، بلکه یک حرف V است که بین عیسی و آن زن ایجاد شد. ترکیبی که بین عیسی و آن زن است شبیه حرف M است. اول واژه Marriage به معنی ازدواج، یعنی همان چیزی که برای روحانیون مسیحی طبق تعالیم مسیحیت حرام است. و همچنین اول نام مریم. به اینها اضافه کنید وقتی بدانید لئوناردو داوینچی ما به همرا « ساندرنو بوچیلی» و « آیزاک نیوتون» و «چارلز دارلکیف» و جالب تر از همه «ویکتور هوگو»همنچنین نفر دیگر از رمزشناسان معروف بودهاند ...
حالا که چی؟
در “The Davichi Code” دان براون اثبات می کند که، 1. عیسی با مریم مجدلیه ازدواج کرده بود و حتی بچه داشت2. مسیحیت منحرف شده و تمام این چیزهایی که امروز درباره مسیح می گویند ساخته و پرداخته ذهن پاپهای کاتولیک است.3. انجمنی مخفی وجود دارد که از این راز سالهاست مراقبت می کند و می خواهد در روزی آن را افشا کند. انجمنی که دو هزار سال قدمت دارد. شخص اول داستان «رابرت لنگدان» است که با کمک یک پلیس نماد شناس به نام «سوفی نوو» پی این قضیه را می گیرد... ماجرای کتاب رو می گذارم خودتون بخونید چون واقعا ماجراهای جالبی دارد. معماهای آن فوقالعاده است. دقیقا مثل یک بازی پیچیده که باید یک به یک مراحل را طی کرد تا به نتیجه رسید. نتایجی که همگی وابسته به نتیجه قبلی است. فیلم را ندیدهام ولی گویا اعتراض هایی به آن شده.
اما یک سوال باقی است. اگر مشابه این اتفاق درباره مسلمانان میافتاد تصور کنید چه می شد. فرض کنید کتابی چاپ می شد و می گفتند پیامبر از عایشه فرزندی داشته و... بقیهاش رو نمیگم که اگر بگم دهانم مسواک میخورد! فکر می کنید سر آن بنده خدایی که آن ادعا را کرده چه می آمد؟ این رمان رو با «آیات شیطانی» سلمان رشدی مقایسه نکنید. آن یک رمان محض بود اما رمان “The Davichi Code” فقط یک رمان نیست بلکه یک ایده و نظریه است که در قالب رمان بیان شده. فکر می کنید چه می شد؟ یا مسلمانان خیلی حساس هستند یا مسیحیان خیلی بی غیرت!! یا اینکه خود مسیحیان هم به حرفهای کلیسا وقعی ندارند و آن را بی اهمیت میدانند. خیلی احتمالات است اما شخصا انتظار برخورد خاصی از طرف واتیکان و امثالهم را نداشتم. در ضمن « کلید سلیمان» دن براون هم در راه است.
شام آخر در انجیل
شام فصح
« همچنین در مرقس 14 : 12 ـ 21 و لوقا 22 : 7 ـ 14 و یوحنا 13 : 21 ـ 30 »
17. در نخستین روز عید فطیر شاگردان نزد عیسی آمده از او پرسیدند: « کجا میل داری برای تو شام فصح را آماده کنیم ؟»
18. عیسی جواب داد : « در شهر نزد فلان شخص بروید و به او بگوئید: استاد می گوید وقت من نزدیک است و فصح را با شاگردانم در منزل تو نگاه خواهم داشت.»
19. شاگردان طبق دستور عیسی عمل کرده شام فصح را حاضر ساختند.
20. وقتی شب شد عیسی با دوازده شاگرد خود بر سر سفره نشست.
21. در ضمن شام فرمود: « بدانید که یکی از شما مرا تسلیم دشمن خواهد کرد.»
22. آنان بسیار ناراحت شدند و یکی پس از دیگری پرسیدند :« خداوندا ، آیا من آن شخص هستم ؟»
23. عیسی جواب داد : « کسی که دست خود را با من در کاسه فرو می کند مرا تسلیم خواهد کرد.
24. پسر انسان به همان راهی خواهد رفت که در کتاب مقدس برای او تعیین شده است، اما وای بر آن کس که پسر انسان توسط او تسلیم شود. برای آن شخص بهتر بود که هرگز به دنیا نمی آمد.»
25. آنگاه یهودای خائن در پاسخ گفت :« ای استاد ، آیا آن شخص من هستم ؟» عیسی جواب داد :« همان طور است که می گوئی .»
شام خداوند
« همچنین در مرقس 14 : 22 ـ 26 و لوقا 22 : 15 ـ 20 و اول قرنتیان 11 : 23 ـ 25 »
26. شام هنوز تمام نشده بود که عیسی نان را برداشت و پس از شکر گزاری آن را پاره کرده به شاگردان داد و گفت :« بگیرید و بخورید، این است بدن من »
27. آنگاه پیاله را برداشت و پس از شکر گزاری آن را به شاگردان داد و گفت : « همه شما از این بنوشید
28. زیرا این است خون من که اجرای پیمان تازه را تائید می کند و برای آمرزش گناهان بسیاری ریخته می شود.
29. بدانید که من دیگر از میوه مو نخواهم نوشید تا روزیکه آنرا با شما در پادشاهی پدرم تازه بنوشم.»
30. پس از آن ، سرود فصح را خواندند و به طرف کوه زیتون رفتند.
نسخه های بازسازی شده تابلوی شام آخر
|
In his bestseller, The Da Vinci Code, Dan Brown casts Leonardo Da Vinci as a heretic with a passion for puzzles, which found expression not only in his famous notebooks of mirror-writing, but also in his paintings, particularly The Madonna of the Rocks and The Last Supper. Brown, whose work borrows heavily from Holy Blood, Holy Grail, The Woman with the Alabaster Jar, and several other recent works, which recast the Grail legend and Mary Magdalene's relationship with Jesus Christ, states explicitly:
This view is a bit more supportable today, after the restoration of the painting, than it was previously,
The Da Vinci Code posits that Leonardo was telling us the Roman Catholic Church is fraudulent, founded upon the lie of Peter's Apostolic Primacy. At its very core, it subverted the Sacred Feminine principles which Jesus Christ was reviving, and perpetrated a coup d'etat against the true bloodline or sang raal of Jesus, which existed then and still exists today. The Black Madonna fled to France in a boat with no oars and married into a local royal family called the Merovingians.
And thus the fun begins, the chase is on, and a great "high fiction" alternative history unfolds to the delight of all.
That is not the whole story, though. There is more:
Magnification of person accompanying Jesus
Mysterious hand holding knife
So, Peter hates Mary and even wants to kill her. She is a threat to him obviously, if The Da Vinci Code is to be believed. But looking at all this myself I saw something more. I became convinced that Peter hated not just Mary but all women, that he was gay and so closeted he didn't even know that himself or else felt such a need to hide it that he, like J. Edgar Hoover, another closet queen, went out of his way to persecute others in order to maintain his "manly" image.
According to Brown and others, Mary Magdalene and her group believed she had to flee Palestine and did so. The Romans did not execute Jesus because they believed he was a threat to them. Pontius Pilate washed his hands of the whole affair publicly. The Romans crucified Jesus at the behest of the Hebrew Sanhedrin. principally a priest named Caiphus. There is no indication anywhere they had larger plans, such as the elimination of Jesus' heir as well. Since they believed they could only eliminate Jesus through legal devices, they would have had to use the same devices against Mary and her child, but that would have been far more problematic than accusing a public figure and rabble rouser. Mary had nothing to fear from them, but clearly Mary and her supporters feared someone. I believe that someone was Peter.
Whatever the case, flee they did. Mary's child was born in Egypt.
Peter's seething hatred of Mary and the turmoil inside him that represented became an institutionalized misogyny within the organization founded upon his apostleship. The vows of purity and chastity required of the priesthood after the supposed chastity of Christ were impossibilities that led to the most terrible abuses right up to today in our own neighborhoods. Children are not safe. Nuns are not either. The church is a harbor for closet queens who attempt to prove they are "normal" by attacking the openly gay community.
This is why Leonardo Da Vinci hated the Church so much. Its hypocrisy and its failure to be a center for real spiritual unfoldment and enlightenment must have made him sick as it did Voltaire a few centuries later.
Dan Brown and others propose that Da Vinci was a Grand Master of a secret society which created the Knights Templar and continued down through the centuries after the Templar's demise.
In Da Vinci's time the Inquisition was still in its ascendancy, and heretics, rationalist, thinkers, artists, philosophers and scientist who didn't need nor want anyone thinking for them found their very lives were in danger if they expressed their conclusions in the wrong company. Thus the necessity for the secret society in which free thinkers could freely communicate. Because of this secrecy, codes, signs, symbols and identifying actions arose for mutual recognition and to transmit ideas in the guise of something entirely different.
Leonardo painted for those with "eyes to see." And, it must have given him great satisfaction that he was doing it right under the noses of the Inquisitors some of whom paid him to do it, a magnificent irony.
But I do not believe Leonardo was doing this just for his own satisfaction. I think he was communicating with the heretical community. He may have even been recruiting and gathering an elect around him. Certainly, he was telling those who could read the code that he was a man with hidden knowledge.
The source of that knowledge remains uncertain, though Brown, in The Da Vinci Code, has it a literal collection of trunks, carried from place to place by the Priory of Sion, which inherited the task from the Templars whom the Priory created to recover them.
We do know that the existent scriptures which compose the canonical New Testament are not the entirety of Gospels, Acts, Epistles, and Revelations authored by Christians since the First Century, nor did the present Creed, which was agreed upon at Nicea in 325 AD at the order of the Emperor Constantine, define the only Christian beliefs at the time. Constantine wished to establish "One God, one Lord, one faith, one church, one empire, one emperor," but found that the "one faith" was in reality many, a fact that was unacceptable.
As a result of Nicea, what is now Christian orthodoxy was born and with it a persecution of heresy that doubtless threatened Leonardo and continues, in less extreme forms, even today. Beginning quite early, people were put to death, books were burned, and every attempt possible was made to obliterate anything that contradicted the orthodoxy which claimed Peter as its "rock" and foundation, who, along with Paul through his extensive writings, actually shaped the Church far more than its real founder, Jesus, did.
Perhaps Leonardo had access to manuscripts that survived these centuries long purges. Perhaps they were carried around in a collection of large trunks as Brown has it. Whatever the case, as I examined The Last Supper and saw in Peter this raging queen who did not have the courage to be himself and created unbearable suffering for countless people for millennia because of that, I could not help but think that perhaps Leonardo had access to a document like the "The Testimony of Bartholomew" which outs Peter in no uncertain terms and The Last Supper is his depiction of the contents of that obscure manuscript.